یه خورده من



از اونجایی که حدودا یک سالی میشد که اینجارو به حال خودش وارهانیده بودم و دستم به کیبورد نمیرفت چارتا کلمه تایپ کنم و یه گرد و خاکی از رو پستا بتم، گفتم یه پست بذارم بگم که دیگه احتمالا اینجا آپ نشه و یا حداقل تا یه مدت زمان طولانی آپ نمیشه.

کامنتارو نمیدونستم جواب بدم یا نه چون یه سریاشون مال خیلی خیلی وقت پیش بود و فکرمیکنم خود کامنتنده هم اون کامنتشو یادش نمیومد.

اگه دوست داشتین که با هم در ارتباط باشیم چنلم هست، و ایمیلم میتونین بدین بهم که این پایین میذارمش، کلی خوشحالم میکنین

مرسی که تو این مدتی که نبودم حواستون بهم بود، وبلاگا خونه هامونن و هممون یه روزی به خونه هامون برمیگردیم ❤ 

masirika377@gmail.com


از اونجایی که حدودا یک سالی میشد که اینجارو به حال خودش وارهانیده بودم و دستم به کیبورد نمیرفت چارتا کلمه تایپ کنم و یه گرد و خاکی از رو پستا بتم، گفتم یه پست بذارم بگم که دیگه احتمالا اینجا آپ نشه و یا حداقل تا یه مدت زمان طولانی آپ نمیشه.

کامنتارو نمیدونستم جواب بدم یا نه چون یه سریاشون مال خیلی خیلی وقت پیش بود و فکرمیکنم خود کامنتنده هم اون کامنتشو یادش نمیومد.

مرسی که تو این مدتی که نبودم حواستون بهم بود، وبلاگا خونه هامونن و هممون یه روزی به خونه هامون برمیگردیم ❤ 

masirika377@gmail.com


آخرین باری که عضوی از خونواده ی ما از سایتایی غیر از دیجی کالا و بامیلو و از این دست سایتای معتبر خرید اینترنتی انجام داد، تنها خاطره ای تلخ و محو در اذهان باقی مونده. جریانشم برمیگرده به حداقل ۱۰،۱۲ سال پیش که داداشم سفارششو ثبت کرد و شماره حساب فروشنده‌هه رو داد به بابا که پولو به حسابش واریز کنه و بعدشم سالهای سال نشست خیره به در که پست براش پکیج پیراهن و پرچم و ماگ پرسپولیسو بیاره ولی حقیقتا یه نفر نیومد یه کلاه بوقی بذاره کف دستش!

خلاصه که این صحنه ی فراموش نشدنی، که دوربین از رو مردمک لرزون چشمای داداشم حرکت میکنه و آروم به سمت دری که هیچگاه توسط پستچی مُحمّل پکیج پرسپولیس کوبیده نخواهد شد میره، انقدر برامون متأثرکننده بود که دیگه تصمیم گرفتیم هیچوقت از سایتای بی نام‌ونشون چیزی نخریم!

ولی خب نمیدونم چی شد که چندوقت پیش خر مغزمو گاز گرفت و بعد از دیدن کانال یه پیج فروش لباس منقلب شدم و گفتم مانتویی که چشممو گرفته بودو سفارش بدم ازش!خلاصه کلیه مراحل پرداخت و این دست مسائل انجام شد و من نشستم خیره به در که ثابت کنم تاریخ تکرار نخواهد شد.

انتظار من مسلما این بود که مانتو رو بذارن رو رگال، با یه کارت تنک یو فور شاپینگ جینگیل مینگیل دار. یه کاور بکشن روش خوشگل تاش کنن بذارنش تو یه باکس هدیه و پاپیون بپیچن دورش و بفرستنش واسم.

ولی خب. همیشه همونطوری پیش نمیره که ما انتظارشو داریم!

بعد یه هفته پست اومد در خونه. با یه پاکت نامه A3 کاهی!

واش کردم دیدم انگار که همین ده دقیقه پیش مانتو رو از دهن سگ کشیده باشن بیرون بعد مچاله‌ش کرده باشن و چپونده باشنش تو پاکت! نه مارکی نه آرمی هیچی!

تو عکسی که من از روش سفارش دادم جنسش یه چیزی بود در حد پارچه ابریشمی که ویکتوریای سوم سر جاهاز بُرونش تنش کرده بود، ولی مانتویی که دست من بود از پارچه‌ش دستمال سفره‌م نمیشد دوخت حداقل به یه کاری بیاد.

دوختشم اینطوری بود که انگار فروشنده‌هه یه لنگه پا وایساده پیش چرخ خیاطی، گفته اکرم خانوم این پارچه رو یه کوک بزن من برم دیرم شده!

مورد دیگه ای که نیازه ذکر کنم اینه که اگه قدتون از میانگین قدی مملکت پایین‌تره خودتونو با عکس مانکنی که مانتو رو پوشیده مقایسه نکنین، چون در انتها وقتی مانتو دستتون میرسه و تنتون میکنین میبینن که کمربندش رو‌ زانوی پاتون بسته میشه و پشت مانتو مثل دم تمساح هرجایی برین پشت سرتون کشیده میشه!

میخواین اصلا بزنین به دل جامعه و البسه مورد نیازتونو دست بگیرین پرو کنین بعد بخرین. معقول‌ترم هست!


پ.ن: حس کردم خاک نشسته رو در و دیوار وبلاگ! یه دستی به سر و روی پستا کشیدم، لیست فیلمامو آپدیت کردم با اندکی‌حذف و اضافه، اومدم قالبو عوض کنم که دیگه دلم نیومد!

پ.ن۲: یکم یهویی از دوره مزخرف درس خوندن کشیده شدم بیرون، اینه که هنوز به شرایطم عادت نکردم، همش دلهره‌ی عقب موندن از یه کارایی که نمیدونم چیه رو دارم!



آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها